????برگی از دفتر دل ؛

تنهایی خیلی خوبه, اما به شرطی که هم نشینت خود شیطان و نفس اماره نباشه
مثلا پناه میبری به کوه و دشت از شر مردم ؟!!!
اصل شر در وجود خودته, اگه نه کسی کاری به کارت نداره…
اگه راست میگی از شر خودت رها بشو, نفست رو مهار کن,,
نفس مثل یه بچه نق نقو می مونه که تو بازار هی بهانه میگیره و مامانش رو اذیت می کنه و اجازه طی مسیر نمیده ,هی میگه اینو می خوام,اونو میخوام….
اگه بزنیش بدتر میشه, باید گولش بزنی, سرشو شیره بمالی…
اگه بزنیش طغیان میکنه…
باید زیرکانه باهاش رفتار کنی,
از یه جاهایی باید رفت و آمد کنی که نفس چشمش نیفته به پفک و ذرت بو داده, البته قبلا که ما بچه بودیم اسمش یه چیز دیگه بود…
یعنی نشینی پای این فیلم ها و عکس ها و…
خب بابا جان چرا نفست رو می بری جاهای اعیون نشین,زرق و برق دنیا رو,می بینه, دلش می خواد,,اونوقت انقدر نق میزنه تا بری وام نزول بگیری, تا پرایدت بشه پرادو, و با وام نزول ایمانت از دست بره…
خب مگه نمی بینی نفست بی ادبه, نمی تونی کنترلش کنی,بعضی نفس ها مثل یه سگ هار هست, به خود صاحبشم حمله میکنه…
دیدی اینها که الاغ دارن تو روستاها,,یه تسمه چرمی بستن پشت پاهای الاغشون, که یه وقت از کنترل خارج نشه,چهار نعل بتازه و صاحبش رو به کشتن بده…
خب نفست رو کنترل کن, باهاش حرف بزن, درکش کن, اما گولشو نخور,,اگه تو گولش نزنی و خوابش نکنی, اون گولت میزنه و وقتی خوابت برد به کشتنت میده,بی دینت میکنه….
حریف یه بچه نادون به نام نفس نشدن از بی عرضگی هست واقعا …

موضوعات: نوشته و مثل های زیبا
[چهارشنبه 1395-10-15] [ 08:55:00 ق.ظ ]