فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر داردولی هر قطرهای از وی به صد دریا اثر داردز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گرددکسی کز سِرّ این دریا سر مویی خبردارد
#عطار_نیشابوری
در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
بگير دست مرا تا ز خاک برخیزم …
اگرچه سوخته ام، نوبت بهار من است
گر زمن پرسی ز خویش و آشنا بیگانه شوبا خدای خویش میباش آشنا و آشنا…
#فیض_کاشانی
نیازارم ز خود هرگز دلی را که میترسم در او جای تو باشد
دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور!شاید این عید,به دیدار خودم هم بروم…
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
[تماس ] [ورود] [آرشیوها]