مادرم مدرک پزشکی ندارد؛
ولی دستهایش کاری میکنند که هزار قرص و دوا نمیکند…
شماره نظام مهندسی ندارد؛
ولی از منِ ویرانه با حرف هایش یک آدم نو می سازد…
نقاش نیست؛
ولی با یک کلام لبخندی روی لبهایم میکشد که هزار نقاش از پسش بر نمی آیند…
ندیده ام توی استدیو ضبط صدا وقت بگذراند،
ولی آهنگِ صدایش از هر موسیقی گوش نواز تر است…
مادرم سر آشپز و رستوران دار نیست؛
ولی عطرِ و طعم غذاهایش هوش از سر میپراند…
بهشت نعمتِ وجودش است…

گرخداوند چیزی را
کمتراز «اُف» مےدانست،
از آن نهی مۍفرمود
و آن کمترین مرتبه
آزردن پدرو مادر است.
و ازجمله آزار ایشان،
شخص به پدرو مادرش
☜ خیره خیره نگاه کند✨

? کافی جلد۲ ص۳۴۹

موضوعات: نوشته و مثل های زیبا
[پنجشنبه 1396-01-24] [ 10:51:00 ب.ظ ]